با اتصال سلولهای عصبی در مغز با ماهیچههای میمونها از طریق یک مدار، حرکت دوباره یک بازوی فلج میمونها را ممکن کردند و میمونها توانستند از راه این ارتباطات، دستان خود را بار دیگر حرکت دهند.
شعری از دکتر غلامعلی حداد عادل در وصف مقام معظم رهبری
ای نگاه روشنت فانوس دریای همه
ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه
آفتاب صورتت خورشید فردای همه
ای دل دریاییات کشتی نشینان را امید
وی نگاه روشنت فانوس دریای همه
ای بیان دلنشینت بارش باران نور
وی کلام آتشینت آتش نای همه
خندههای گاهگاهت خنده خورشید صبح
شعله لرزان آهت شمع شبهای همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگی
سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه
گر کسی از من نشانی از تو جوید،گویمش
خانهای در کوچه باغ دل، پذیرای همه
لاله زار عشق یکدم بی گل رویت مباد
ای گل رویت بهار عالم آرای همه
برگرفته از سایت پارسینه
گفتگوی ایسنا با برادر جانباز میرزایی
دارنده مدال طلای پارا المپیک چین
محمدرضا میرزایی از جانبازان دوران دفاع مقدس استان فارس است که در سال 1365 در عملیات کربلای 5 و در منطقه شلمچه پشت دریاچه ماهی بر اثر اصابت ترکش دشمن قطع نخاع شد و به خیل جانبازان سرافراز پیوست. او بعد از مجروحیت نیز دست از تلاش بر نداشت و تا کنون در عرصههای مختلف ورزشی افتخارافرینیهای زیادی داشته است که کسب چهار مدال طلا که آخرین آنها در پاراالمپیک پکن بود نشان از روحیه بالای این جانباز ورزشکار دارد. تنها خواسته میرزایی دیدار حضوری با رییس جمهور برای بیان مشکلات محل زندگی خود و همشهریانش است
ادامه مطلب ...هدیه «هما» به جانبازان!
بگزارش سایت عبرت:
در اقدامی عجیب و بی سابقه هواپیمایی جمهوری اسلامی "هما" بلیط جانبازان عازم خارج از کشوررا نزدیک به دو برابر و با قیمتی متفاوت از توریستهای ایرانی شیک پوش محاسبه می کند،بر اساس مصوبات مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت موضوع تخفیف بهای بلیط به جانبازان بصورت قانون در آمده و این عزیزان میتوانند با استفاده از کارت خود از این امتیاز بهره بگیرند و جالب آنکه دولت بابت چنین مواردی به هواپیمایی های ایرانی سوپسید پرداخت می نماید
یادداشت های خوانندگان این خبر در سایت تابناک نیز جالب است بخوانید:
ضرب و شتم برادر جانباز کرمانشاهی و توهین به جانبازان مورد نادر و منحصر به فردی نیست بسیار اتفاق افتاده است که در گوشه کنار این کشور جانبازی مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرد.
باکی نیست
چرا به قول دوست جانبازم شاعر توانا بهروز ساقی
در سینه فراخ درختان این دیار
بگذار بذر زخم بکارند تیشهها
اما درد از رفتار و کنش صاحب منصبانی است که با رفتارها و سیاست های خود زمینههای پیدایش رفتار اهانت آمیز به جانبازان را فراهم آوردهاند.
درد از آنجایی است که ارباب رسانه در کشوری که جانبازان تا پای جان برای آن جانفشانی کردهاند اخبار مربوط به حوزه جانبازی را سانسور کردهاند و تنها به خبرهایی از نوع به به و چه چه اکتفا میکنند.
ما غم خویش در سینه نهان می داریم تا در تنهایی خود به حضرت دوست شکایت بریم و در بیرون به سخن خواجه شیراز عمل می کنیم که فرمود
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و هم نوا با بهروز ساقی می خوانیم:
چین گرفته چهره مرد از الم
موج بر سیمای دریا مانده است
روبهان اینک سعایت میکنند
شیر زخمی را که تنها مانده است
یادگار سالهای عاشقی
این زبان ناشکیبا مانده است
گرچه یاران با شهادت رفتهاند
شیوه جانبازی اما مانده است
(برگرفته از کتاب گلستان آتش)
در پی ضرب و شتم وحشیانه جانباز قطع نخاعی توسط مامورین شهرداری کرمانشاه و درخواست و دادخواهی از رسانههای گروهی و سایت های خبری برای درج این خبر متاسفانه رسانه ملی خبرگزاری ها و سایت های خبری با بی تفاوتی از کنار آن گذشتند.
تنها روزنامه کیهان بود که به دادخواهی مظلومانه آنها پاسخ داد و این خبر را درج کرد.
پس از درج خبر مسئولین محترم کرمانشاهی که بعد از گذشت چند روز از این حادثه با بیاعتنایی
از کنار این موضوع رد میشدند و به فریادهای مظلومانه برادر جانباز آسیب دیده توجهی نمیکردند به دست پا افتاده و طبق معمول به رسم کی بود کی من نبودم تقصیر را گردن دیگران انداختند
اینهم نتایج یک اقدام انقلابی :
در پی گزارش کیهان از ضرب و شتم یک جانباز صورت گرفت اخراج 10 نفر از پرسنل خاطی شهرداری کرمانشاه
ضرب و شتم جانباز قطع نخاعی - هدیه شهرداری کرمانشاه بمناسبت هفته دفاع مقدس
کربلای جبههها یادش بخیر
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم/ در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار/ پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود/ عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی/ چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود/ در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
(رهی)
علیرضا قزوه:
گلواژه لبیک به لب ها حک بود
از وسعت گام ها زمین در شک بود
ای کاش در آن صبح ظفر می دیدی
خورشید به مشت عاشقان، کوچک بود