روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

مردی که فقط می خواست بگوید سیب

یادداشت زیر را جانباز عزیز مجید صوفی برای ما ارسال کرده اند با تشکر از ایشان


مردی که فقط می خواست بگوید سیب




می خواست برود، ولی چیزی او را پایبند کرده بود. می خواست بماند، ولی چیزی او را به سوی خود می کشید. می خواست بنویسد، قلمی نداشت، می خواست بایستد، چیزی او را وادار به نشستن می کرد.می خواست بگوید، لبان خشکیده اش نمی گذاشتند. می خواست بخندد، تبسم در صورتش محو می شد. می خواست دست بزند و شادی کند، ولی دستانش یاری نمی دادند. می خواست نفس عمیقی بکشد و تمام اکسیژن های هوا را ببلعد، اما چیزی راه تنفسش را بسته بود. می خواست آواز سر دهد، نغمه اش به سکوت مبدل شد. می خواست پنجره ی کلبه اش را باز کند و از دیدن زیباییها لذت ببرد ، اما با اینکه پنجره با او فاصله ای نداشت این کار برایش غیر ممکن بود. می خواست بی پروا همه چیز را تجربه کند ولی دیگر فرصتی وجود نداشت. می خواست پرنده ی زندانی در قفس را پرواز دهد ولی ناتوان بود. می خواست گلی بچیند و به کسی که به او خیره شده بود بدهد دستش جلو نمی رفت. می خواست به همه بگوید دوستشان دارد و عاشقشان است لبش گشوده نمی شد، می خواست ستاره های آسمان را بشمارد و هنگام عبور شهاب آرزو کند که کاش روزهای رفته بر گردند. آخر او عکسی در قابی کهنه بود که توان هیچ کاری را نداشت می خواست حداقل لبخندی به لب داشته باشد اما لبانش خشکیده بود. یادش افتاد کاش وقتی عکاس گفت:( بگو سیب), از دنیا گله نمی کرد. دلش می خواست اگر نمی تواند هیچ کاری بکند


فقط بگوید سیب

نظرات 2 + ارسال نظر
کاوسی دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ http://mighat61.blogfa.com

سلام بزرگوار
ضمن تبریک و شاد باش بمناسبت ولادت با سعادت ثامن الحجج، این حدیث زیبا را بعنوان عیدی از من قبول بفرمایید.
امام رضا(ع):
حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود، مگر در وی سه ویژگی باشد.
1-فهم دین
2-اندازه گیری درست در زندگی
3-شکیبایی بر سختی ها وگرفتاری ها
عیون اخبارالرضا ج 1 ص 305
همچنین می فرمایند:

خود را با کار مداوم خسته نکنید و برای خود تفریح و تنوع قرار دهید ولی از کاری که در آن اسراف باشد یا شما را در اجتماع سبک کند پرهیز کنید.



دانشجو چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام داشتم تو اینترنت می چرخیدم که به وبلاگ شما رسیدم
خواستم از تبعیضات زیادی بین فرزندان شهدا و آزادگان با فرزنئان جانباز حتی ۷۰ درصذ به بالا بگم که ما فقط اسم فرزند شاهد رو یدک میکشیم
اخرین تبعیض این بو که بنیاد نتونست بدهی خودش رو با دانشگاه ها صاف کنه افتاد به جون ما و درصد تخفیف قبلی رو که وعده داده بود کم کرد و ما را بئهکار ئانشگاه کرد

خدا وکیلی چرا باید که نوه عمه بزرگ دایی شهید از سهمیه و امتیارات استفاده کنه و ما هم فقگ اسم فرزند شاهد رو یدک بکشیم و هرچند وقت یک بار یکی بیاد بگه شما که بخور بخور خوبی دارید
حالا بعد از گذشت ۵ترم من ۳ میلیون تومن به دانشگاه بدهکار شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد