روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

مسابقه ویلچررانی جانبازان در حمایت از انرژی اتمی

 
مسابقه ویلچر رانی جانبازان تهرانی در حمایت از انرژی اتمی بعنوان حق مسلم ملت ایران و اعلام انزجار از انفجار حرمین شریفین عسکریین دیروز جمعه ۵/۱۲/۸۴ در شهرک شاهد تهرانپارس برگزار گردید.
 
مراسم در ساعت ۳۰/۹ با شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست در چهار کلاس ورزشی برگزار شد.
 
 
 
 
 
 
 
 
در پایان مسابقه مهندس مخملی از جانبازان ۷۰٪ ضمن تشریح وضعیت دیپلماسی هسته ای ایران و ارائه تحلیلی از فشارهای غرب و وضعیت فعلی کشور به قرائت بیانیه حمایت جانبازان از تلاش مسئولین برای احقاق حق مسلم ملت ایران در موضوع هسته ای پرداخت.
در این مراسم ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران استان تهران از حضور و تلاش جانبازان تقدیر کردند.
 
 
 
 
 
 
در پایان مراسم برندگان مسابقه ویلچررانی بشرح ذیل معرفی شدند:
 
کلاس ۴:
 
نفراول - منصور قمری
نفردوم - مرتضی هاشمی
نفرسوم- نادر ناصری
 
 
کلاس۳:
 
نفر اول- مهدی اسلامی نیا
نفردوم- موسی گل محمدی
نفرسوم- مهدی اسدزاده
 
کلاس۲:
 
نفر اول- علیرضا مردانی
نفردوم- محمدرضا تقی پور
نفرسوم- امیر ماندگار
 
کلاس۱:
 
نفر اول- مسعود شهامتی
نفردوم- حسن مخملی
نفرسوم- محمد دهقان
 
 

مقابله با اهانت به ساحت پیامبر به روش یک جانباز

 
مقابله با اهانت به ساحت پیامبر به روش یک جانباز
 
 
 
 
مثال حضرت مریم(س) توسط جانباز حسین نوری، در مقابل سفارت دانمارک، به تصویر کشیده شد.
یک جانباز دوران انقلاب در مقابل سفارت دانمارک، نقاشی خود از حضرت مریم(س) را کشیده است تا اشتراکات فراوان اسلام با سایر ادیان را به جهانیان نشان دهد
 
 
 
 
 

مسایقه مقاله نوبسی


جمعیت زنان آیه های ایثار و تلاش برگزار می کند:

مسابقه مقاله نویسی دل نوشته ای به شهید گمنام



جمعیت زنان آیه های ایثار و تلاش بمناسبت دهه فجر مسابقه مقاله نویسی تحت عنوان دل نوشته ای به شهید گمنام برگزار کرده است
افراد علاقه مند شرکت در این مسابقه می توانند حداکثر تا تاریخ 30-11-84 نوشته های خود را به آدرس:

فلکه دوم تهرانپارس - خیابان جشنواره - خیابان زهدی(امین) - میدان والفجر- سرای اندیشه - جمعیت زنان آیه های ایثار و تلاش شرق تهران ارسال دارند.

شماره تماس 77965052 داخلی ۱۹


تقارن دهه فجر با محرم

تقارن دهه فجر با محرم
 
طلوع فجر انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ برآمده از دشت خونین کربلا بود
این نقارن را به فال نیک می گیریم و می گوییم
ملت ایران ملت آزاده ای است
هیهات از آنکه زیر با ستم و ظلم برود.
 

اینهم یک شعر طنز تقدیم به دوستان

 
تقدیم به با معرفت های عالم
 
ای جماعت ، چطوره حالات تون
 قربون و اون فهم و کمالات تون ای جماعت ، چطوره حالات تون
 قربون و اون فهم و کمالات تون
 گردنتون پیش کسی خم نشه
 از سَر بنده سایه تون کم نشه
 راز و نیاز و بندگی تون ، درست
 حساب کتاب زندگی تون ، درست
 بنده می شم غلام در بست تون
 پیش کسی دارز نشه دست تون
 از لب تون خنده فراری نشه
 خدا نکرده ، اشکی جاری نشه
 باز ، یه هوا دلم گرفته امروز
 جون شما ، دلم گرفته امروز
 راست و حسینی ش ، نمی دونم چرا
 بینی و بینی ش ، نمی دونم چرا
 خلافامون از سر اختلاف نیست
 خلاف ، خلافه ، توش خطا خلاف نیست
 فرقی نداره دیگه شهرو روستا
 حال نمی دن مثل قدیما ، دوستا
 شاپرک ها ، به نیش مجهز شدن
 غریب گزا هم آشنا گز شدن
 ///////
 تنگ غروب که شهر پر شد از «رپ»
 ما موندیم و یه کوچه علی چپ
 خورشیده می نشست که ما پا شدیم
 رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم
 رفتیم و چرخی دور میدون زدیم
 ماه که دراومد به بیابون زدیم
 آخ که بیابون چه شبایی داره
 شب تو بیابون چه صفایی داره
 شب تو بیابون خدا بساط کن
 اونجا بشین با خودت اختلاط کن
 دل که نلرزه ، جزیه مشت گل نیست
 دلی که توش غصه نباشه ، دل نیست
 این در و اون در زدناش ، قشنگه
 به سیم آخر زدناش قشنگه
 دلم گرفته بود و غصه داشتم
 منم براش سنگ تموم گذاشتم
 نصفه شبی ، به کوه تکیه کردم
 نشستم و تا صبح ، گریه کردم
 سجل و مدرک نمی خواد که گریه
 دستک و دنبک نمی خواد که گریه 
 

عید غدیر مبارک

 

عید سعید غدیر مبارکباد

 

 

 

هفته بسیج مبارک باد

 

آغاز هفته بسیج بر بسیجیان دریا دل و ملت ایران مبارک باد

 

تقدیم به همه آنانی که در مدرسه بسیج درس عشق آموختند بویژه شاگردان ممتاز پیر بسیجی لاله رخان شهید بسیجی

شعری از شاعر فقید سید حسن حسینی

 مثنوی عاشقان
 
 
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق حکایت کنیم
از آن ها که خونین سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند
از آن ها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحر زادشان
غبار تغافل ز جانها زدود
هشیواری عشقبازان فزود
عزای کهنسال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد
حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید درهم، حصاری شگفت
از آن ها که پیمانه «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون می زنند
دف عشق با دست خون می زنند
سر عارفان سرفشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان
به رقصی که بی پا و سر می کنند
چنین نغمه عشق سر می کنند:
«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما
اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزرده مان
بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است
بیار آتش کینه نمرود وار
خلیلیم! ما را به آتش سپار
که پروانه برد با دو بال حریق»
در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است
بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم
مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق
بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم
ببین لاله هایی که در باغ ماست
خموشند و فریادشان تا خداست
چو فریاد با حلق جان می کشند
تن از خاک تا لامکان می کشند
سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار
بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله ها را حمایت کنیم
حمایت ز گل ها گل افشاندن است
همآواز با باغبان خواندن است

 

عکاس جانباز

روز چهارشنبه ۲۵ /۸/۱۳۸۴هر چه تلاش کردم نشد مطالبی وارد وبلاگ نمایم  واین مطالب آنروز است از روزنامه جوان:

 

گفت و گو با کوروش ابوطالب امام (عکاس دفاع مقدس)

باز هم در جنگ با زندگى، پیروز خواهم شد

چندى پیش طرح «رویش در سپیده» را به ستاد بازسازى ارایه داد که پس از تایید طرح، عکس هایى را از دوران بمباران و تخریب شهرهاى کشورمان در کنار تصاویر بازسازى شده همان مناطق قرارداد که در دو مجله رویش درسپیده یک و دو به چاپ رسید.
کوروش ابوطالب امام (عکاس) پس از طرح موفق قبلى، طرح تهران دیروز- تهران امروز را به فرهنگسراى پایدارى ارایه داد که قرار شد عکس هاى تطبیقى از دوران هشت سال جنگ را با امروز تهران در کنار هم و در یک مجموعه قرار دهد. این طرح در ابتدا مورد پذیرش و استقبال شهردارى واقع شد اما امروز پس از گذشت ماه ها، هنوز هیچ پاسخ شفافى داده نشده و «امام» در بلاتکلیفى مانده است. خودش مى گوید حتى نمى دانم کار را ادامه دهم یا دست نگه دارم.
وى در حال حاضر بخشى از پروژه را با هزینه شخصى انجام داده و براى بخش پایانى کار، مستأصل مانده است. آنچه در ادامه مى خوانید، حاصل گفت و گوى ما با این هنرمند عکاس است.

<v:imagedata o:href="http://www.javannewspaper.com/1384/840825/061146.jpg" src="file:///D:DOCUME~1SHAHSA~1LOCALS~1Tempmsohtml1

* شما از چه زمانى عکاسى را به شکل حرفه اى و جدى شروع کردید؟
** از هفت سالگى پدرم برایم دوربین گرفت و سرگرمى اوقات فراغت من این بود که عکس بگیرم و ظهور و چاپ کنم. بعد از آن به شکل جدى ترى کار را دنبال کردم. تا این که با شروع جنگ، عازم منطقه شدم. برپایى نمایشگاه هاى فرهنگى هنرى و ساخت حجم هایى با موضوع دفاع مقدس و عکاسى از منطقه را انجام مى دادم و به صورت گزارش تصویرى براى مجله سروش مى فرستادم که این سلسله گزارش ها «هنر در جنگ» نام داشت.
* در رویش در سپیده بیشتر از چه شهرهایى عکاسى کردید؟
** خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، دزفول، اهواز و تهران و کلیه شهرهایى که در این دوران در اثر بمباران و موشکباران تخریب شدند، موضوع عکس هاى این مجموعه هستند.
* خاطره اى هم از این دوران که عکس ها را تهیه مى کردید، دارید؟
** در شهر سوسنگرد، تانکى را دیدم که با شنى ها و لوله، به شکل کامل در میدان شهر گذاشته شده بود. مردم بدون این که آسیبى به تانک وارد کنند، در نگهدارى آن مى کوشند. این فرهنگ مقاومت برایم خیلى جالب بود.
* استقبال مردم از عکس ها چگونه بود؟
** در عکس هاى تطبیقى شادى ها و غم ها و دوران تلخ جنگ نمودار مى شود و شاید براى آن ها جالب باشد که یک مکان یا مسجد یا ورزشگاه، قبل از جنگ چگونه بوده و بعد از تخریب و بازسازى به چه شکل در آمده است. در این عکس ها هر دو حالت منعکس شده و همین گذشت دوران، عامل اصلى استقبال مردم مى شود.
* به نظر مى رسد طرح اخیرتان با مشکلاتى روبه رو شده است. منشأ این مشکلات به نظر شما کجاست؟
** منشأ این بى توجهى ها و عمل نکردن به وعده ها نمى دانم از کجاست. ولى گله اى دارم از مسوولان فرهنگسراى پایدارى و شهردارى که بعد از گذشت دو سال عکاسى، هنوز نه قراردادى با ما بسته اند و نه مبلغى پرداخته اند. کار را با هزینه هاى شخصى انجام داده ام و حالا پاسخ آن ها این است که نمى توانیم قرارداد ببندیم. حتى جواب تلفن هایم را نمى دهند. من مانده ام و آرشیوى که از تهران بعد از جنگ روى ویلچر و به سختى کار کرده ام. همان طور که مى دانید وقتى روى ویلچر هستى نمى توانى زیاد از خانه بیرون بروى و فقط براى عکاسى و یا کار واجب بیرون مى روى که به نظر مى رسد شاید بهتر باشد که این کار هم انجام نشود. گاهى دلم مى خواهد سرم را بالا بگیرم و آرزو کنم که وقت رفتن برسد.
گاهى هم به فکرم مى رسد که بروم توى پارک مثل فتوها، هنر و تجربه را فراموش کنم و با عکاسى معمولى بتوانم هزینه هاى زندگى را فراهم کنم. در شرایطى که دارم، این بهترین راه است.
* غیر از طرحى که ناکام ماند، طرح دیگرى در دست ندارید؟
** اخیراً یک فیلم مستند مى سازم. فیلمى را با عنوان تهران دیروز و امروز ساخته ام. چندکلیپ در گذشته ساخته بودم که به نظرم رسید زمینه هاى فراهم شدن عکس ها را به فیلم تبدیل کنم. این فیلم برداشت شخصى از زندگى خودم بود که روى ویلچر با دوربین در شهرى که روزگارى جنگ را دیده و تجربه کرده، مى چرخم و به دنبال موضوعات مورد نظر هستم. امیدوار بودم در زندگى شریک باشم و گویا جامعه نمى خواهد شرکتى در آن داشته باشم.حالا به این نتیجه رسیده ام که دوربین فیلمبردارى را کنار بگذارم و به کلى عکاسى را فراموش کنم. فیلمى را که با نام «پایان» در دست ساخت داشتم و به تجربه هاى مرگ و زندگى در آن مى پرداختم، کنار بگذارم.
* منظورتان از تجربه هاى مرگ و زندگى چیست؟ راجع به موضوع فیلم توضیح بیشترى ارایه مى دهید؟
** آدم هاى خاکى از آینده اى که پیش رو دارند، از مرگ و از این که همه چیز را بگذارند و بروند مى ترسند. من در طول  سال ها بر ترس هایم غلبه کرده ام. از مرگ باکى ندارم. مى خواهم زندگى کنم و فعال باشم و منشأ حرکت واقع شوم. جوان نیستم ولى تلاش مى کنم تا زندگى راکدى نداشته باشم.
* با وجود مشکلى که براى طرحتان رخ داده است، از کار مایوس شده اید؟
** براى گذران زندگى هیچ وقت مایوس نمى شوم. انسان زنده باید فعالیت کند تا امورش بگذرد. من هم مثل گذشته با مشکلات مى جنگم. این بار هم مثل همیشه در جنگ با زندگى پیروز خواهم شد، ولى بى توجهى به آثار هنرى و زحمات هنرمند، باعث دلخورى مى شود. دوستان ما در این طرح، بعد از گذشت دو سال اعلام کرده اند که عکس ها را موردى مى خرند و براى چاپ کتاب هنوز فکر نکرده اند. من فاکتورهایم را فرستاده ام که هنوز پاسخ آن نیامده است و دیگر پاسخ تلفن هایم را نمى دهند. آن ها به وعده اى که دادند عمل نکردند. در حالى که افتتاح فرهنگسراى پایدارى با عکس هاى «تهران دیروز و امروز» من انجام شد و قول دادند که بعد از نمایشگاه کارها را در کتابى چاپ کنند و من براساس آن وعده کار را گسترش دادم. در حالى که اطلاع دارم در همان فرهنگسرا و جاهاى دیگر، خرج هاى کلانى مى کنند.
* فکر مى کنید نگاه مردم به دفاع مقدس و ارزش هاى آن چگونه است؟
** در سایت دفاع مقدس مطلبى را دیدم مبنى بر این که جانبازى به خاطر شرایطى که دارد با مشکلات فراوانى در کرج زندگى مى کند. خانه اى به او داده اند که پنج میلیون از آن را بدهکار است. او براى اداى دین و پرداخت بدهى اش مثل پیک موتورى با موتورش مسافرکشى مى کند. جانباز
۵۰ درصد باید با این فشار زندگى خودش را اداره کند. مردم فکر مى کنند خانواده شهدا مى برند و مى خورند و دنیا به کامشان است. در حالى که این طور نیست و مردان رزم، امروز در دشوارترین شرایط به سر مى برند. هر چه آسیب دیده تر باشند و درصد جانبازى بالاترى داشته باشند مشکلات آن ها نیز افزون تر مى شود.
* وحرف آخر؟
** جنگ، مصیبتى است که در هر دوره ممکن است بر ملتى نازل شود و ما با یادآورى و نگهدارى و حفظ آثار ارزشمند آن دوران در واقع به دلاور مردان جبهه هاى نبرد بها داده ایم. همان  طور که در آلبوم عکس خانوادگى، تصویر عزیزان خود را نگهدارى مى کنیم. خاطرات جنگ ممکن است دردناک و ناراحت کننده باشند ولى حفاظت رزمنده ها از آرمان ها و اعتقاداتشان و دفاع از وطن، مایه فخر و مباهات ماست و باید از این منظر به قضیه نگاه کنیم.