میلاد هشتمین اختر آسمان امامت و ولایت بر عاشقانش مبارک
شعری تقدیم دوستان از سروده های شاعر جانباز ۷۰٪ بهروز ساقی
( برگرفته از کتاب در ردیف باران)
سلطان قلب ها
ای پرتو نگاهت روشنگر دو عالم
دست عنایت تو روی سر دو عالم
بر سینههای خسته نامت دوای درد است
جان میدهد نگاهت برپیکر دو عالم
بر حضرتت دو عالم در خدمت ایستاده
ای چون یقین نشسته در باور دو عالم
در سرزمین معنا کشورگشای عشقی
فرمانروا توئی تو در کشور دو عالم
از بس که دلربایی سلطان قلبهایی
ای گنبد طلایت تاج سر دو عالم
اللهم عجل لولیک الفرج
همه هست آرزیم که ببینم از تو رویی
چه شود تو را که من هم برسم به آرزویی
السلام علیک یا رسول الله
اصبنا بک یا جبیب قلوبنا فما اعظم
المصیبهّ بک حیث فقدناک
در سوگ توییم یا حبیب دلهای ما ؛ چه اندازه بزرگ است مصیبت بر تو از آنجهت مبتلا به فقدان تو شدیم.
السلام علیک یا ابا محمد الحسن
بن علی ایها المجتبی
مظلومترین امام
وتنهاترین معصوم
جالب است که دردمندترین بازماندگان جنگ که حتی جسم فرزندان یا وابستگانشان هم باز نگشته است، به این راحتی مورد تفقد و احترام شبکه رادیویی قرار می گیرد که در سراسر کشور و در پهنه ایران زمین مخاطبان بسیاری دارد! |
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چشمه ی فریاد مظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
چهره ی سرخ حقیقت بعداز آن طوفان خون پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی لگام وبی سوار در بیابانها رها می ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ در گلو و چشمها می ماند اگر زینب نبود
محتشم کاشانی:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت به باد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
* * *
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست