سایت مشرق نیوز و سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
"علیرغم اخباری که این روزها درباره حقوق همسر شهیدی پریوش سطوت شنیده می شود، هنوز مسوولان بنیاد شهید در این زمینه سکوت کرده اند. برخی خبرها حکایت از آن دارد برای پریوش سطوت 50 سال محاسبه همسر شهیدی شده و دو سوم این مبلغ را به صورت پوند دریافت کرده است"
در خبرها خواندیم بنیاد شهید، خانم پریوش سطوت همسر دکتر فاطمی وزیر خارجه دکتر مصدق را بعنوان همسر شهید تلقی کرده و برایش 50 سال محاسبه همسر شهیدی شده و دو سوم این مبلغ را به صورت پوند دریافت کرده است.
خانم پریوش سطوت که سالها در آمریکا زندگی می کرد در سالهای اخیر توسط مشایی به ایران دعوت می شود و از سوی دکتر احمدی نژاد مورد تجلیل قرار می گیرد وی در چند سال اخیر در یکی از بهترین هتل های ایران با هزینه دولت زندگی می کرده است.
اما آنچه برای ما اهمیت دارد اینست در حالیکه بسیاری از جانبازان حقوق و معوقات خود را که سالهاست از بنیاد طلب دارند دریافت نکرده اند
در حالیکه هنوز بسیاری از پول داروها و هزینه های درمانی به بهانه کمبود بودجه پرداخت نمی شود.
در حالیکه در گوشه و کنار شهر همسر جانباز شیمیایی مجبور است برای تامین زندگی کار دستفروشی کند
در حالیکه والدین و همسر شهید مورد بی مهری و کم توجهی بنیاد قرار می گیرد
در حالیکه به فرزندان شهدا بی اعتنا هستند
و.......
چگونه است این خانم را همسر شهید اعلام و 50 سال حقوق معوقه اش را به وی پرداخت می کنند که دو سوم آن بصورت پوند پرداخت میشود.
اگر بنیاد شهید پول ندارد که معوقات حقوقی و هزینه های درمانی خانواده های شاهد را پرداخت کند این مبلغ کلان از بودجه کجا پرداخت شده است.
با چه معیاری از سوی بنیاد شهید بعنوان همسر شهید معرفی میشود
با چه استدلالی حقوق معوقه 50 ساله به این خانم پرداخت میشود چگونه این قانون بنفع این خانم عطف بماسبق میشود بطوریکه جمهوری اسلامی باید جور رژیم ستمشاهی را بکشد و حقوق نداده شده در آن زمان را نیز از بودجه شهدا و جانبازان و آزادگان بدهد؟؟؟
از آقای زریبافان می خواهم رسما در باره این خبر موضع گیری کنند و خواهش می کنم تنها تکذیب نکند و واقعیت را بگوید.
حتی اگر اینکار نه از سوی بنیاد شهید بلکه از جای دیگر به بنیاد تحمیل شده است رسما اعلام کند.
حال این خانم کیست؟
اول از آخرش می گویم
این خانم که به جاسوسی متهم شده از ایران گریخت (احتمالا پوندهایی اهدایی بنیاد شهید را نیز درکیفش داشته است)
تحقیق درباره طلاهای همسر دکتر فاطمی!
دفاع تمام قد خانم پریوش از احمدینژاد
پیام احمدینژاد به همسر دکتر فاطمی
خرج 80میلیونی همسرفاطمی از جیب دولت
مهر مشایی چگونه در دل این زن جای گرفت؟
همه کشورها در تاریخ خود یک یا چند جنگ را تجربه کردهاند. جنگی که اغلب حاصل زیادهخواهی و طمع قدرتهای متجاوز بوده است.
هر چند جنگ تلخ است اما دفاع جانانه از تجاوز دشمن، شیرینی ماندگار و تاریخی دارد.
پایان جنگ و آغاز دوران صلح، با برخی تجلیلها و تکریمها از بازماندگان جنگ همراه است. در ایران نیز با پایان 8 سال دفاع مقدس مراکزی عهدهدار تکریم و تجلیل از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای شهدا شدند که فعالیت آنها هرگز در حد و اندازه ایثار و رشادت رزمندگان ما نبوده و نیست. این که ما در تکریم از حماسهسازان 8 سال دفاع مقدس چه کردهایم و چه نکردهایم موضوع این مقاله نیست؛ اینکه دیگران با بازماندگان جنگهای خود چه کردهاند، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. قابل ذکر است که این مقاله چکیده پژوهشی است که در سال 1380 از سوی بنیاد شهید صورت پذیرفته است.
اتریش
نظام تامین اجتماعی کشور اتریش با بیش از یک قرن سابقه شکل بسیار کاملی جهت حمایت از افراد ناتوان و معلول دارد. اتریش پس از جنگ جهانی دوم کشوری آرام بوده، از اینرو آسیبدیدگان دوران جنگ عمدتا مربوط به جنگ جهانی دوم هستند. در اتریش سازمان تامین اجتماعی با سابقه بیش از 100 سال دارای ساختاری بسیار پیچیده است و همه معلولان اعم از معلولان جنگی و عادی را تحت پوشش کامل دارد. معلولانی که به سبب جنگ معلول شدهاند و یا به سبب واکسیناسیون و یا هنگام کار معلول میشوند، میتوانند امتیازات ویژهای از این سازمان مطالبه نمایند؛ بیمه اجتماعی، کمکهزینه پرستاری، خدمات اجتماعی، و پرداخت غرامت اجتماعی از زمره این امتیازات است. کمکهای ویژهای نیز به افرادی که برای استقلال اتریش جنگیده یا قربانی شدهاند تعلق میگیرد.
قربانیانی که در اثر مبارزه سیاسی و یا به دلایل سیاسی، نژادی، مذهبی و ملیت صدمه دیدهاند، غرامت اجتماعی دریافت میکنند. شرط اصلی دریافت این کمکها:
1 - داشتن ملیت اتریشی (یا ملیت یکی از کشورهای عضو جامعه اروپا)
2 - داشتن حداقل 5 درصد ناتوانی به تایید پزشک متخصص. در کشور اتریش چنانچه از ورود معلول به دلیل تبعیض قومی و مذهبی به مکانهای عمومی جلوگیری شود افراد خاطی به میزان 000/500/1 شیلینگ اتریش جریمه خواهند شد.
در حال حاضر، تعداد افرادی که با ملیت اتریشی در جنگ آسیب دیدهاند، 80 هزار نفر میباشد.
در شرایط خاص بازماندگان این قبیل معلولان پس از فوت ایشان میتوانند مستمری دریافت کنند. افراد نظامی که در حین ماموریت دچار آسیبدیدگی شوند، همانند قربانیان جنگ از کمک و حمایت برخوردار خواهند بود.
همچنین کسانی که در جنگ یا مبارزات سیاسی کشته شدهاند، بازماندگان قربانیان شامل زنان بیوه، مردانی که همسران آنان متارکه کردهاند، ایتام و والدین میتوانند مطابق قانون مستمری کامل یا ماهانه دریافت کنند.
همه کشورها در تاریخ خود یک یا چند جنگ را تجربه کردهاند. جنگی که اغلب حاصل زیادهخواهی و طمع قدرتهای متجاوز بوده است.
هر چند جنگ تلخ است اما دفاع جانانه از تجاوز دشمن، شیرینی ماندگار و تاریخی دارد.
پایان جنگ و آغاز دوران صلح، با برخی تجلیلها و تکریمها از بازماندگان جنگ همراه است. در ایران نیز با پایان 8 سال دفاع مقدس مراکزی عهدهدار تکریم و تجلیل از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای شهدا شدند که فعالیت آنها هرگز در حد و اندازه ایثار و رشادت رزمندگان ما نبوده و نیست. این که ما در تکریم از حماسهسازان 8 سال دفاع مقدس چه کردهایم و چه نکردهایم موضوع این مقاله نیست؛ اینکه دیگران با بازماندگان جنگهای خود چه کردهاند، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. قابل ذکر است که این مقاله چکیده پژوهشی است که در سال 1380 از سوی بنیاد شهید صورت پذیرفته است.
امریکا
امریکا یکی از مطرحترین کشورها در بسیاری از درگیریهای خونین جهانی است. این کشور جنگ مرزی نداشته و عمدتا ارتش آن در خارج از مرزها و به اصطلاح در جهت «دفاع از منافع امریکا» به لشکرکشی پرداخته است؛ جنگهای مکزیک (1848) جنگ داخلی (1866) جنگهای هندوستان (1869 تا 1898) جنگ اسپانیا امریکا (1989) شورش فیلیپین (1899) شورش بوکسر (1900) آرام ساختن کوبا (1909) اردوکشی تنبیهی به مکزیک (1916) اردوکشی وراکروز (1914) جنگ جهانی اول (21 1917) جنگ جهانی دوم و کره (45 1940) ویتنام و درگیریهای دیگر (1976 1955) بحران ایران و لبنان (90 1979) تهاجم گرانادا، تهاجم پاناما، بحران خلیجفارس (1990) نمونههایی از لشکرکشیها و درگیریهای سربازان و اتباع امریکایی میباشند.
هر فردی (از هر ملیتی) که در نیروهای مسلح امریکا باشد و معلول شود، تحت حمایت سازمان کهنه سربازان معلول امریکایی دی.ای.وی ()d.a.v قرار میگیرد. در این راستا بیش از 60 اداره مشغول به خدماترسانی به معلولان هستند. عمدتا افسران وظیفه مشغول رسیدگی به چنین ادارههایی هستند. سازمان کهنه سربازان دارای یک نشریه (روزنامه) بوده که کلیه اخبار مربوط به تغییرات قوانین، مستمریها و... را به اطلاع کهنه سربازان میرساند. سازمان «کهنه سربازان امریکایی» برنامههای زیر را برای افراد تحت پوشش اجرا میکند:
1 - صندوق اعانه بلایا: برای حمایت هنگام بروز بلایای طبیعی
2 - برنامه همایش اطلاعرسانی: اطلاعرسانی به کهنه سربازان معلول برای شرکت در گردهماییها (همراه با وابستگان.)
3 - به دلیل بروز برخی بیماریهای خاص بومی در میان سربازان مشارکتکننده در جنگ ویتنام «برنامه توسعه کهنه سربازان ویتنامی» پیشبینی گردیده است.
4 - برنامه کمک به کهنه سربازان مسنتر: با افزایش سن معلولان مسائل و مشکلات جدیدی عارض میشود که مورد رسیدگی قرار میگیرد.
5 - برای معلولانی که علاوه بر معلولیت به بیماریهایی نیز مبتلا میشوند با ارائه مدارک مثبت پزشکی امکانات دیگری تعلق میگیرد.
6 - تحت پوشش قرار دادن وابستگان: وابستگان شامل همسر، کودکان، فرزندخواندگان، والدین و فرزندان مدرسهای تا 23 سال و شوهر زنانی که در جنگ حضور داشتهاند.
7 - اگر همسر فردی که بیش از 30 درصد معلولیت دارد از وی مراقبت کند حق مراقبت ویژهای را دریافت میکند و اگر معلول مجرد باشد مقرری خاصی در نظر گرفته شده است.
8 - به معلولانی که با شرایطی مستحق دریافت اتومبیل میباشند 8 هزار دلار کمک برای خرید اتومبیل تعلق میگیرد، ضمنا با توجه به نوع معلولیت وسایل موردنیاز برای ماشین نصب میگردد.
9 - با توجه به نوع معلولیت مسکن تطبیقی خاص ارائه میگردد.
10 - هزینه پوشاک به مبلغ سالانه 534 دلار پرداخت میشود.
11 - مزایای خاصی برای معلولیتهای شدید پیشبینی شده است.
12 - در مواردی که معلول نیاز به خدمات آموزشی شغلی داشته باشد، ارائه میشود.
13 - مزایای حقوق کهنه سربازان هیچگاه کاهش نمییابد. بلکه برعکس افزایش حقوق و تامین اجتماعی متناسب با افزایش مزایا پرداخت میشود.
14 - علاوه بر پرداخت هزینه دفن معلولان فوت شده؛ آنان در گورستانهای ملی به خاک سپرده میشوند.
15 - به بازماندگان معلولان فوت شده (در صورت داشتن شرایط)، مستمری پرداخته شده و مورد حمایت قانونی قرار میگیرند.
منبع سایت جام جم آنلاین به نقل از کتاب چگونگی تکریم از رزمندگان و ایثارگران جنگ در سایر ملل
رالف لنگنر، کارشناس امنت سایبری در کنفرانس TED از استاکسنت، روش کار و اهداف آن سخن گفت، اینکه این ویروس را آمریکاییها مشخصا برای حمله به تاسیسات غنی سازی اورانیوم نطنز در ایران طراحی کردهاند.
رالف لنگنر*: ایده اصلی تولید بدافزار کامپیوتری استاکسنت خیلی ساده است: تولید کنندگان این بدافزار، میخواهند مانعی در راه برنامه هستهای ایران ایجاد کنند.
میدانیم که نقطه اتکای اصلی برنامه هستهای ایران، تاسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز است.به گزارش خبر آنلاین، در چنین تاسیسات صنعتی برای کنترل سرعت ماشینها و باز و بسته شدن شیرها، (مثلا در سانتریفیوژها) از سیستمهای کنترل منطقی قابل برنامهریزی PLC استفاده میکنند که تحت سیستمعاملهایی کار میکنند که هیچ ربطی به ویندوز ندارند. حال اگر بخواهید که در چنین سیستمی اختلال ایجاد کنید، میتوانید از یک ویروس کامپیوتری خوب استفاده کنید که خود را به رایانه مهندسی که این دستگاهها را برنامهریزی میکند، برساند و هنگامیکه رایانه یا لپتاپ به پیالسی متصل شد، بدافزار اصلی را در آن بارگزاری کند؛ آنگاه عملکرد سانتریفیوژ دچار اختلال میشود و کل برنامه هستهای به تاخیر میافتد. بدینترتیب ماموریت به نتیجه میرسد! ساده به نظر میرسد، نه؟
بگذارید بگویم که چگونه به این جا رسیدهایم: شش ماه پیش که کار پژوهش بر روی استاکسنت را شروع کردیم، اصلا نمیدانستیم که هدف آن چه چیزی میتواند باشد، تنها چیزی که میدانستیم این بود که قسمت تحت ویندوز آن تا چه حد پیچیده است و از چه روش هوشمندانهای برای نفوذ همزمان به چند نقطه آسیبپذیر ویندوز استفاده کرده است. به نظر میرسید که میخواهد کاری با این پیالسیها و کنترلکنندهها بکند، در نتیجه ما تمرکز خود را معطوف به آنها کردیم و یک پروژه آزمایشگاهی را برای تشخیص هدف آن آغاز کردیم. ولی چیز جالبی اتفاق افتاد، استاکسنت مانند موشی عمل میکرد که علاقهای به پنیر ما نداشت، بو میکشید ولی تمایلی به خوردن آن نداشت، امری که اصلا منطقی به نظر نمیرسید.
بعد از این که با پنیرهای متفاوت آن را آزمودیم و به نتیجه مشابهی رسیدیم، دریافتیم که این ویروس برای حمله به یک هدف مشخص طراحی شده است. به دنبال مشخصهها و کدهای عملیاتی به خصوصی میگردد و در صورتی که آنها را پیدا کند شروع به کار میکند و اگر چنین چیزی را در هدف پیدا نکند، اصلا عمل نمیکند. دریافتیم که بدون دانستن هدف، نمیتوان کار زیادی از پیش برد. این هدف میتوانست هر جایی باشد، یک نیروگاه در امریکا یا حتی یک کارخانه مواد شیمیایی در آلمان.
ما کدهای حمله را استخراج و رمزگشایی کردیم و دریافتیم که دو بمب دیجیتال در استاکسنت وجود دارد، یک بمب کوچکتر و یک بمب بزرگتر، علاوه بر آن دانستیم که حملهکنندهها از یک مهندسی بسیار پیشرفته بهره برده و دانش کاملی از هدف خود داشتهاند، آنها بر تمام بیتها و بایتهای هدف اشراف داشتند و شاید حتی شماره کفش اپراتورها را هم میدانستند! هر کدام از بمبها یک هدف بخصوص داشتند و به طور خودکار و بدون کنترل از راه دور کار میکردند.
اگر فکر میکنید که استاکسنت صرفا ویروسی پیچیده و با فناوری بالا است، باید بگویم که خیلی بیشتر از چیزی است که حتی بتوانید تصورش کنید. سطح آن خیلی بالاتر و پیشرفتهتر از هر چیز دیگری است که بتوان حتی به آن فکر کرد، فقط کافی است بگویم که این قسمت از ویروس به تنهایی، ۱۵هزار خط برنامهنویسی داشت که به زبانی نزدیک به اسمبلی نوشته شده بود. حال ما باید به دنبال چه چیزی در این ۱۵ هزار خط می گشتیم، اول این که به دنبال چه عملکردهایی در سیستم میگشت، چرا که میدانیم که آنها چه کاری انجام میدهند، و علاوه بر آن زمانسنجها و ساختار دادهها برای مشخص کردن هدف احتمالی به کار میآمدند.
ما نیاز به نظریههایی در مورد اهداف داشتیم تا بتوان با استفاده از آنها مشخص کرد که یک سیستم بخصوص، هدف این ویروس است یا خیر. چیزی که میدانستیم این بود که این یک عملیات خرابکاری است، هدف یک سیستم ولتاژ بالا است و احتمالا هم در ایران قرار دارد، چرا که بیشترین میزان کامپیوترهای الوده شده در این کشور قرار داشتند. در این منطقه اهداف احتمالی زیادی وجود ندارد که اصلیترین آنها نیروگاه هستهای بوشهر و تاسیسات نطنز است. از همین رو به دستیارم گفتم که فهرستی از کارشناسان سانتریفیوژ و نیروگاههای هستهای که مشتری ما هستند، تهیه کند. با آنها تماس گرفتم تا از مشاور آنها برای تعیین هدف احتمالی استفاده کنم.
با استفاده از مشاورههای آنها توانستیم ارتباطی بین بمب کوچکتر و کنترل روتور سانتریفیوژ پیدا کنیم. روتور قسمت متحرک سانتریفیوژ است و اگر بتوانید سرعت آن را تغییر دهید، در عمل میتوانید عملکرد آن را دچار اختلال کنید و حتی سبب انفجار دستگاه سانتریفیوژ شوید. همچنین فهمیدیم که هدف این بمب، این است که سرعت سانتریفیوژ را خیلی آهسته تغییر دهد، شاید برای اینکه کاربران دستگاهها نتوانند به سرعت به وجود مشکل پی ببرند و کاملا گیج شوند.
ولی بمب بزرگتر، کاملا با دادهها و ساختار دادهها در ارتباط بود، برای مثال، عدد ۱۶۴ را در نظر بگیرید که در ساختار آن وجود داشت؛ اگر در مورد آرایش سانتریفیوژها تحقیق کنید در مییابید که آرایش سانتریفیوژ مورد استفاده در دستگاههای سانتریفیوژ نطنز، آبشار ۱۶۴ تایی از دستگاههای سری P-1 است، علاوه بر آن سانتریفیوژهای ایران در ۱۵ مرحله و با آرایش خاصی قرار گرفتهاند. جالب اینجاست که ساختار دادههایی که ما در کد حمله استاکسنت یافتیم، کاملا منطبق با این آرایش بود. به این ترتیب میتوانیم با اطمینان بگوییم که این همان هدفی است که به دنبال آن میگشتیم.
حال میتوانیم بگوییم که هر دو بمب به یک هدف حمله میکنند، منتهی از زوایای مختلف. بمب کوچکتر فقط به یک آبشار سانتریفیوژ حمله میکند و سرعت روتورها را کم میکند، در حالی که بمب بزرگتر به مجموعه ۶ آبشاری حمله میکند و شیرها را به طور نادرست باز و بسته میکند. اکنون میتوانیم با اطمینان بگوییم که هدف این ویروس نطنز و تنها نطنز است، و دیگر دارندگان پیالسی نباید نگرانی از این باب داشته باشند (دست کم در حال حاضر!)
حال به یک ویژگی دیگر استاکسنت میپردازیم. این ویروس، ورودیهای حسگرها را جعل کرده و تغییر میدهد، (مثل حسگرهای دما و فشار) و در نتیجه به رغم اینکه سانتریفیوژها درست کار نمیکنند، کاربر آنها متوجه چنین مشکلی نمیشود. چون در حقیقت دادههای ورودی که از پیش در آن ذخیره شدهاند، به جای دادههای واقعی نمایش داده میشوند؛ درست مانند یک فیلم هالیوودی که در آن، تصاویر دوربینهای نظارتی با تصاویر جعلی از پیش ضبط شده جابجا میشوند. جالب است، نه؟!
هدف در اینجا تنها این نیست که اپراتور و اتاق کنترل را گول بزنیم، در حقیقت، مسئله بسیار خطرناکتر و تهاجمیتر از این است؛ این سیستم قرار است یک سیستم ایمنی دیجیتال را فریب دهد. در چنین حالتی، کاربر انسانی نمیتواند به سرعت واکنش نشان دهد، و در نتیجه، اگر مثلا در جایی مانند یک نیروگاه باشید، و توربینها به سرعت بسیار خطرناکی برسند بدون آنکه هیچ سیستم حفاظتی آن را تشخیص دهد، حاصل کار وحشتناک خواهد بود: نیروگاه منفجر میشود بدون این که کاربر یا سیستم حفاظتی نیروگاه از آن باخبر شوند.
ولی مسئله خیلی مهم در این میان، این است که وضع از این هم بدتر خواهد شد. به این نکته فکر کنید: این حمله عمومی است، به طور خاص هیچ کاری به سانتریفیوژ یا اورانیوم ندارد، در نتیجه میتواند در هر جای دیگری کار کند، مثل یک نیروگاه یا یک کارخانه خودروسازی؛ و بر خلاف مورد خاص استاکسنت، دیگر نیازی هم به یک یواسبی برای انتقال آن نخواهد بود، مثلا میتوان برای انتقال آن از فناوری معمولی کرم اینترنتی استفاده کرد تا بتوان آن را تا جای ممکن پراکنده کرد.
بدین ترتیب این ویروس به یک سلاح سایبری کشتار جمعی تبدیل خواهد شد. بیشترین جاهایی که در معرض خطر قرار میگیرند، نه در خاورمیانه و آسیا (آنگونه که در مورد استاکسنت رخ داد) که در امریکا، اروپا و ژاپن خواهند بود. آنها میتوانند به سادگی کپی و پخش شوند. ما باید با تبعات این حمله مواجه شویم، و بهتر است که از همین امروز خود را آماده آن روز کنیم.
و یک نکته: به باور من موساد هم در این حمله دخیل بود، ولی آنها به تنهایی توان مدیریت چنین کاری را نداشتند، بلکه نیروی رهبری کننده آن ابرقدرت سایبری دنیای امروز بود، و تنها یک کشور امروزه چنین جایگاهی دارد: ایالات متحده امریکا.
*رالف لنگنر (Ralph Langner)، کارشناس امنیت سیستمهای کنترلی و امنیت سایبری از آلمان است که پس از رمزگشایی از استاکسنت و شیوه عملکرد آن در سال ۲۰۱۰ بیشازپیش مورد توجه قرار گرفت.
ترجمه: مجید جویا
برگرفته از سایت win beta
استراتژی استکبار جهانی در رابطه با انقلاب مردم لیبی:
تداوم کشتار و خونریزی در لیبی برای مهیا شدن زمینه حضور نظامی در لیبی
این در حالی است که قدرتهای خارجی و غربی عملا برای مقابله با این کشتار بی رحمانه هیچ اقدامی نمی کنند و رسانه های بیگانه در تلاش هستند با طرح سناریوهای پیش رو و ارائه تجزیه و تحلیل های گوناگون "فضای افکار عمومی جهان را آماده دخالت نظامی غرب" کنند.
دلایل علاقمندی غرب بسرکردگی آمریکا برای حضور در لیبی:
کشور لیبی دارای موقعیت ویژه اقتصادی، استرتژیکی و ژئوپلیتکی است که استکبار جهانی را به طمع انداخته به بهانه کنترل اوضاع لیبی در آنجا مداخله کند. برخی از این ویژگی ها:
- لیبی دارای منابع نفتی گسترده می باشد. نفت لیبی دو مزیت اقتصادی خاص دارد یک - نفت این کشور جزء سبکترین و بهترین منابع نفتی جهان می باشد دوم: نزدیکی به مراکز مصرف در کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکا
- کشور لیبی دارای وسعت سرزمینی است و بزرگترین کشور در شمال آفریقا با جمعیت کم
- لیبی در مرکز تحولات و خیزش های مردمی درمنطقه در همسایگی تونس مراکش الجزایر و بویژه مصر قرار دارد حضور در این منطقه تسلط غرب را بر تحولات را بیشتر و بهتر میکند.
- لیبی از طریق دریا در همسایگی (نزدیکی) اسرائیل قرار دارد. روی کارآمدن دولتی مخالف غرب و دولتی که موجودیت اسرائیل را برسمیت نشناسد مسلما موجودیت و امنیت اسرائیل را نهدید خواهد کرد و این چیزی نیست که برای آستکبار جهانی به سرکردگی آمذیکا تحمل پذیر باشد
این اهمیت استراتژیکی و ژئوپلیتیکی و همچنین اقتصادی؛ استکبار جهانی به سرگردگی آمریکا را ترغیب می کند برای تسلط و کنترل بیشتر تحولات منطقه و حفظ و حراست از "ناموس خود، اسرائیل" حضور نظامی و فیریکی در منطقه داشته باشد.
به نظر می رسد وظیفه رسانه های بیگانه در این مقطع زمانی با تاکید بر "القای پیدایش گرداب خون در لیبی با تداوم کشتار غیر نظامیان" و "پیچیده و خطرناک شدن اوضاع منطقه با طولانی شدن و تداوم بحران لیبی "،
القای وضعیتی است که افکار عمومی جهان را آماده و حتی طالب دخالت نظامی غرب بسازد.
خیزش های اسلامی - مردمی که سراسر منطقه خاورمیانه و شمال افریقا را در برگرفته و بعضا باعث سرنگونی حاکمان مستبد متحد و دوست آمریکا شده است ، استکبار جهانی را در یک وضعیت انفعال تاکتیکی و استراتژیکی قرار داده اند .
تحولات منطقه چنان سریع و گسترده و غیر قابل پیش بینی برای سیاستمداران غربی بود که آنان را در اتخاذ راهبردی درست در برابر این تحولات دچار سردرگمی کرده است.
بعد ضد آمریکایی و روح اسلامی خواهی حاکم بر این خیزش های مردمی چنان قوی و مشهود و ملموس است که تحلیل گران غربی را به اعتراف واداشته که برآینده تغییرات و تحولات منطقه به ضرر اسرائیل و آمریکا و به نفع جمهوری اسلامی ایران است.
در چنین وضعیتی که استکبار جهانی در برابر تحولات منطقه دچار انفعال تصمیم گیری و عملیاتی شده است تنها راه نجات خود را پناه بردن به استراتژی تبلیغی " مشابه سازی خیزش" در تنها کشور مستقل ضد استکباری منطقه - جمهوری اسلامی ایران - می داند که به اعتراف بسیاری از تحلیل گران الهام بخش مبارزات ضد استکباری مردم منطقه است.
تلاش ضد انقلاب برای ایجاد تحرکاتی هر چند محدود در 25 بهمن و روزهای بعد و اعلام "سه شنبه های اعتراض" و تبلیغ گسترده رسانه های غربی برای روی آن، با وجود اعتراف خود ضد انقلاب به عدم همراهی توده مردم با آنان در راستای این استراتژی غرب قابل تحلیل است.
در ادامه این روند تبلیغی ، رسانه های غربی می کوشند با انعکاس روزانه اخبار و تحلیل های گوناگون از تحرکات ضد انقلاب ، با حربه تبلیغی و رسانه از این جریان "میرا" ولو در دنیای مجازی "زنده نمایی" کنند.
مراسم جشن میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق (ع)
دوشنبه ۲ بهمن میدان شهدا - خ مجاهدین اسلام - چهارراه آبسردار- خ زرین خامه - خ قائن پلاک ۳۷
سخنران سید حسین مومنی
ساعت ۲۰ الی ۲۲:۴۵
هیئت نور الائمه
نقد درونی
رودربایستی هائی که رهبران مخالفان فعلی با جامعه دارند، آینده ای مبهم و تلخ را برای نسل جوان کشور رقم میزند. در تجمعات روز 25 بهمن، بنا به روایت همه تحلیلگران، تجمع کنندگان خواستار حذف رهبری نظام بودند. این خواست با اصرار به عمل به قانون اساسی که در آن ولایت مطلقه فقیه وجود دارد، و یا با پایبندی به خط امام منافات دارد. چرا این مرز را روشن نمیکنیم؟ |
از قدیم ضرب المثلی شنیده بودم که آدم بد باشه و بگوید بهتر از این است که فلان باشه و نگوید.
بعد از اتفاقات سال 88 و برخوردهائی که صورت گرفت، دو نکته اساسی در درون جبهه اصلاحات مغفول شد. یکی اینکه فاصله خواست و توقع خیلی از کسانی که خود را مخاطب جنبش سبز معرفی میکردند و خواستهای اعلام شده رهبران جنبش سبز بسیار زیاد شده بود. و متاسفانه نه کسانی که توقع سقوط نظام را داشتند و نه رهبرانی که خواستار اجرای قانون اساسی بودند و ادعای تبعیت از خط نورانی امام را میکردند، صادقانه مرزهای خود را از یکدیگر جدا نکردند و آنرا و لوازم آن را تبیین نکردند.
. نکته دیگر هم این بود که کسانی که هزینه های دردناکی برای اهداف رهبران جنبش سبز داشتند نفهمیدند که خواست مشخص آنان چیست و بهترین راه برای رسیدن به آن خواسته ها چیست.
اگر قرار باشد بی رودربایستی و صادقانه تحلیل کنیم: اعتراضات از نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع شد. خواست اولیه بررسی نتایج انتخابات بود. کسانی که به تجربه تاریخی رفتار حاکمیت را می شناختند به خوبی میدانستند و پیش بینی میکردند که این نظام با پشتوانه نیروهای وفادارش پهن شدن در خیابان و مبارزات خیابانی را بر نمی تابد. تجربه عملی در روزهای عاشورا و 22 بهمن 88 هم نشان داده بود که جز آسیب جوانان و هتک حرمت های فراوان به همه مقدسات نتیجه دیگری ندارد. و مهمتر اینکه این رفتارها با خواست اجرای فانون اساسی و بازگشت به خط امام هیچ تناسبی نداشت. در این میان تکلیف دو دسته خیلی روشن بود. یکی کسانی که رسما و بی رودربایستی خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی بودند و دیگر کسانی که پای انقلاب اسلامی و دفاع از آرمانهای اولیه آن محکم ایستاده بودند. این دو طیف فاصله زمین تا آسمان را با یکدیگر در مبانی باید داشته باشند. مخلوط شدن این دو طیف با این همه فاصله همه آرمانها و زندگی نسل فعلی را درهم ریخت.
دعوت به راهپیمائی 25 بهمن هم یکی از این اتفاقات پر تناقض بود. که آشنایان به سیاست میتوانستند با توجه به تجربه گذشته نتایج تلخ آن را پیش بینی کنند. وقتی چند ماه قبل آقای خاتمی صحبت از شرکت در انتخابات – با شرائطی که اعلام کردند- را میکند و یا تشکل بزرگی مثل مجمع روحانیون مبارز با حضور و ریاست آقای خاتمی در شب بیست و پنجم بهمن تشکیل جلسه میدهد و فقط در مورد حوادث مصر اظهار نظر میکند، نشانه این است که بخش مهمی از این جریان واقعیت های درست یا نا درست حاکمیت و جامعه را درک کرده است.
نقد مسئولان حکومتی بارها در برخورد با این حوادث از سوی طیف های مختلف مطرح شده است. اما اگر ما به نقد درونی جبهه اصلاحات در این حوادثی که اثرات دراز مدت آن برای نسل معاصر بسیار دردناک است نپردازیم، همواره در معرض آسیب و حذف شدن و به دست نیاوردن هیچ دست آوردی محکوم خواهیم بود. در این یادداشت به نکات نقد امیزی از این اتفاقات و تناقضات درحوادث روز 25 بهمن می پردازم. گرچه میدانم در این فضای غبار آلود نوشتن این ها که آن را حقیقت میدانم سخت است و عکس العمل هائی را بر می انگیزد. به همین دلیل برای شنیدن هر نقد منصفانه ای آماده ام:
1- ماجرا از دعوت آقایان کروبی و موسوی برای راهپیمائی حمایت از مردم مصر شروع شد. در دل همین دعوت نهقته است که سرنوشت سایر ملت ها برای آنان مهم است و نمی توان تنها به سرنوشت ملت ایران بسنده کرد. طبعا اگر سرنوشت سایر ملل پر اهمیت است، سرنوشت مردم فلسطین که مظلوم ترین مردم نیم قرن اخیر هستند دارای اهمیت فراوان تری است. طبیعتا مرز آشکاری بین این ایده و تفکر کسانی که شعار نه غزه نه لبنان را دادند وجود دارد. ضمن اینکه هیچکس انکار نمیکند که جنس انقلاب مردم مصر از جنس انقلاب اسلامی است که مردم ایران در سال 57 آن را تجربه کردند ودر آن خواستار تغییر نظام و رفتن شاه و حاکمیت شاهنشاهی بودند.
2- اگر ادعا شود که دعوت به راهپیمائی برای حمایت از مردم مصر و تونس بهانه ای برای دعوت مردم به خیابانها بوده است، بلافاصله این سئوال مطرح میشود که هدف از کشاندن مردم به خیابانها چه میتواند باشد؟ حضور پرجمعیت مردم در اعتراض به شیوه انتخابات در 25 خرداد 88 نمونه بارزی است که پشت این دعوت ها، هدف قابل اجرائی وجود نداشت. رهبرانی که همچنان ادعای حفظ نظام، پایبندی به قانون اساسی، تبعیت از خط نورانی امام خمینی را میکنند و دنبال اصلاح و نه انقلاب هستند و حتما نظام را قابل اصلاح میدانند که مخاطبان خود را به انقلاب و از بین بردن اصل نظام دعوت نمیکنند، راه حل خیابانی که مسیر انقلاب و سقوط هر نظامی است با این شعار ها کاملا متناقض است. راه حل اصلاح در همه دنیا گفتگو و تعامل با دست اندرکاران حاکمیت هاست و نه مشابه سازی با حرکت هائی مثل حرکت مردم مصر که رسما خواستار سقوط نظام بودند
3- استقلال از میان شعارهای اولیه انقلاب اسلامی، بنا به پذیرش همه تحلیل گران داخلی و خارجی پر رنگ تر و جدی تر در طول سالهای 32 ساله بعد انقلاب در ایران عملی شده است. غرور تاریخی مردم ایران هم همین اقتضا را داشته است که در هر شرائط از دخالت قدرتهای خارجی متنفر و بیزار باشند. در حوادث بعد از انتخابات دهم بارها این استقلال با دخالت های مستقیم قدرتهای خارجی و منجمله در حوادث 25 بهمن مورد هجمه قرار گرفته است. به عنوان یک ایرانی و به عنوان یک وطن دوست، نمیشود در برابر این دخالت های تحقیر آمیز بی تفاوت بود. مسائل داخل کشور با اختلاف سلیقه های گوناگون، اگر راه را بر دخالت قدرتهای خارجی باز کند حتما باید در برابر آن موضع گرفت. عموم مردم امروز ایران حتی کسانی که به شدت از عملکرد مجریان ناراضی هستند، از اعلام حمایت و رضایت اتحادیه اروپا و رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا و راه طی شده سلطنت طلبان و همراهان دشمن بعثی احساس تحقیر و ذلت میکنند.
4- نسلی که انقلاب اسلامی را به وجود اورده است، وقتی مشکلات را می بیند، حتی اگر نسل های بعد بخواهند انقلاب جدیدی بکند، نمی توانند و حق ندارند که به عنوان شریک آن نسل خود را قلمداد کنند. انقلاب اسلامی ثمره تلاش نسل ما است. خوبی و بدی آن را باید نسل ما بپذیرد و اگر میتواند بدی ها را اصلاح کند. فرصت طلبانه ترین کار این است که نسل انقلاب 57 خود را رهبر و شریک نسلی بداند که احیانا خواست های متفاوتی دارند. بی شک کسانی در جامعه هستند که یا اصل انقلاب اسلامی را قبول ندارند و یا مبانی اساسی آن را. اگر با این نسل بی رودربایستی حرف بزنیم و با آنان صادق باشیم باید با صراحت به آنان بگوئیم که نسل ما انقلاب کرد و برای حفظ آن تلاش کرد و علیرغم اعتراض به شیوه های اجرائی از مبانی آن دفاع میکند. ایستادن در جایگاه رهبری کسانی که به هر دلیل این مبانی و یا اصل انقلاب را نمی خواهند از سوی معتقدان به حفظ نظام هم ظلم به نفس است و هم ظلم به آنها.
5- در صورت شفاف نبودن مواضع ما، و به خصوص با توجه به تجربیات گذشته، در وضعیت موجود، استفاده ابزاری از این نسل و قربانی کردن آنان که خواست های متفاوتی دارند و در پرده ابهامی که ما به وجود می آوریم، گمان میبرند خواست مشترکی با ما دارند، خیانت نابخشودنی محسوب میشود و جامعه جوان کشور را به یاس تاریخی بی دلیلی میکشاند که صدها برابر از خواست های مقطعی ما برای این نسل دردناکتر است. فراموش نکنیم که نسل جوان در آغاز زندگی است و مثل ما در بخش پایانی زندگی قرار ندارد و حق دارد که از زندگی بهره بگیرد.
6- رودربایستی هائی که رهبران مخالفان فعلی با جامعه دارند، آینده ای مبهم و تلخ را برای نسل جوان کشور رقم میزند. در تجمعات روز 25 بهمن، بنا به روایت همه تحلیلگران، تجمع کنندگان خواستار حذف رهبری نظام بودند. این خواست با اصرار به عمل به قانون اساسی که در آن ولایت مطلقه فقیه وجود دارد، و یا با پایبندی به خط امام منافات دارد. چرا این مرز را روشن نمیکنیم؟ کسانی که در تجمعات 25 بهمن شعار حذف رهبری و اصل نظام را دادند، یا تصور میکنند که رهبران دعوت کننده نیز چنین خواستهائی دارند و یا میدانند که نظر آنها این نیست و از رهبران به عنوان یک سپر استفاده ابزاری میکنند. این سو هم اگر شجاعتر بود، یا صادقانه همین شعارها را می داد و یا رسما اعلام میکرد که نمیخواهند ابزار باشند، و تکلیف این نسلی که همه هزینه ها مثل گوشت قربانی بر عهده آنان است روشن می شد. واقعیت هم این است که اگر به اصلاحات باورهست نمی شود این خواست های ساختار شکن را رد نکرد و اگر فکر میکنند این نظام، اصلاح پذیر نیست باید رسما برای سقوط آن تلاش کرد وهزینه ها را هم خود بپذیرند و کسانی که به این فکر باور دارند. وضع موجود شتر سواری دولائی است که با هیچ منطقی قابل قبول نیست
7- اتفاق تلخ تر حادثه روز 25 بهمن ، ورود خشونت سازمان یافته به درون مردم بود که حداقل دو نفر کشته شدند.دستگاههای اطلاعاتی از نفوذ منافقین خبر میدهند. این یک فاجعه است. وقتی چنین امکانی هست، در چنین وضعیتی باید برای دعوت مردم به خیابان این محاسبات را هم کرد.
8- افراطیون همیشه دشمن بزرگ مردم بوده اند. راه نجات آینده کشور هم از دالان دوری از افراطیون و اعتقاد به اصلاح مستمرغیر ساختاری و صف بندی در برابر بیگانگان ودوری از خشونت و پای بندی به قانون میگذرد. کسانی هستند که بر این باور نیستند، به حذف حداکثری و جذب حداقلی بر خلاف نظر رهبر انقلاب می اندیشند و ابزار کافی هم دارند. ما نباید راه را برای غلبه این مجموعه باز کنیم.
باور کنیم: وحدت، همدلی، همکاری برای رفع نواقص و مفاسد، پرهیز از انتقام جوئی ، دوری از تهمت و اتهام و فحاشی ، حفظ استقلال و مرز بندی با قدرتهای خارجی، حفظ کرامت و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و فراخوان به اصلاح در زیر سقف نظام و رهبری ضرورت فعلی کشور ما است .
منبع:
http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146310245
برگرفته از وبلاگ روزهای جانبازی:
در یک بعد از ظهر، مصطفی به منزل خواهرش در تهران می رود و پرویز بر اثر خستگی زیاد در هتل به خواب عمیقی فرو می رود. در حین خواب احساس گرمای شدیدی می کند. خواب می بیند و در خواب مجذوب دو چشم می شود که نمی داند متعلق به کیست، اما هر کسی بوده مژده ی بهبودی را به او می دهد. در باره آن دوچشم شفابخش، زیاد برایم توضیح نداد. شاید صلاح نبوده یا صلاح ندانسته آنچه را دیده زیاد بشکافد
ادامه مطلب ...